جدول جو
جدول جو

معنی ثبات کردن - جستجوی لغت در جدول جو

ثبات کردن
پایداری کردناستقامت ورزیدن، ثابت شدن پایدارماندن مداومت کردن مواظبت نمودن، ثبات ورزیدن مقاومت کردن، پایداری استقامت
فرهنگ لغت هوشیار
ثبات کردن
((~. کَ دَ))
پایداری کردن، استقامت ورزیدن، ثابت شدن، پایدار ماندن، مقاومت کردن، پایداری، استقامت
تصویری از ثبات کردن
تصویر ثبات کردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اثبات کردن
تصویر اثبات کردن
ثابت کردن، تصدیق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اثبات کردن
تصویر اثبات کردن
فرنودن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اثبات کردن
تصویر اثبات کردن
Evidence, Prove, Substantiate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
доказывать , доказать , подтверждать
دیکشنری فارسی به روسی
доводити , довести
دیکشنری فارسی به اوکراینی
evidenciar, provar, substanciar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
evidenciar, probar, sustanciar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
พิสูจน์ , ยืนยัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
إذنٌ , إجازةٌ , يسمح
دیکشنری فارسی به عربی
प्रमाणित करना , सिद्ध करना
دیکشنری فارسی به هندی
証明する , 実証する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
증명하다 , 입증하다
دیکشنری فارسی به کره ای
প্রমাণ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
فرنودن درست کردن درست کردن مدلل ساختن محقق کردن اثبات، محقق شمردن درد وی تصدیق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثابت کردن
تصویر ثابت کردن
محقق کردن، مدلّل کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثابت کردن
تصویر ثابت کردن
((~. کَ دَ))
مدلل ساختن، محق شمردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثابت کردن
تصویر ثابت کردن
Steady
دیکشنری فارسی به انگلیسی
стабилизировать
دیکشنری فارسی به روسی